خلاصه زندگی امام هادی علیه السلام
امام علی النقی علیه السلام در سال 212 ق در یکی از محلات مدینه به دنیا آمده و پس از شهادت پدر گران قدرشان امام جواد علیه السلام ، در هشت سالگی به امامت رسیدند. ایشان تا 22 سالگی که به دستور متوکل، دهمین خلیفه عباسی، به سامرا تبعید شدند، در مدینه زندگی می کردند. سرانجام آن حضرت، در 42 سالگی و پس از 33 سال امامت پربار، بر اثر زهری که با دسیسه مُعْتَز، سیزدهمین خلیفه عبّاسی، توسط معتمد عباسی به آن حضرت خورانده شد، به شهادت رسیدند و در منزل خود در شهر سامرا به خاک سپرده شدند.
تسلیت شهادت امام هادی علیه السلام
امروز از روزهای خاص خداوند است که در آنْ دوست داران اهل بیت، در غم شهادت امامی به سوگ نشسته اند که فروزان تر از خورشید تابان، با تابش انوار علم و حکمت الهیِ خویشْ بر سر جویندگان حقیقت و معرفت، به هدایت آنان پرداخت. در سال روز شهادت امام هادی علیه السلام دل هایامان زخمیِ فراق آن پیشوای کوچ کرده از خیل زمینیان به سوی محفل آسمانیان است. دهمین نور هدایت و امامتْ با رفتنش نشتری دیگر از جنس عشق بر جام پاره پاره دلمان وارد کرد. آری، اینک امام هادی علیه السلام دعوت حق را لبیک گفته و عاشقان و دوست داران ولایت را، به درد هجران خویش مبتلا ساخته است.
ولادت، القاب و کنیه امام هادی علیه السلام
دهمین ثمره باغ امامت و دوازدهمین نهال عصمت و طهارت، حضرت امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در روز سه شنبه، نیمه ذی حجّه سال 212 ق در یکی از محلّات مدینه دیده به جهان گشود. نام مبارکش «علی» کنیه اش «ابوالحسن» و برخی از القاب گران قدرش عبارتند از: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه و... که مشهورترین آن ها، هادی و نقی می باشد.
اصالت و شرافت نسب امام هادی علیه السلام
امامان پاک ما، علاوه بر پدران برگزیده و شایسته، از مادرانی نیکوکار و پاک دامن برخوردار بوده اند که توانسته اند با توجه و عنایت خاص الهی و تربیت صحیح و شایسته، به مقامات والای معنوی برسند. پدربزرگوار امام هادی علیه السلام امام جواد علیه السلام و مادر گران قدرشان «سمانه مغربیّ» معروف به «سیّده ام الفضل»، بانویی خداترس و صاحب کمالات بود.
عالم بزرگ، سید مرتضی در کتاب عیون المعجزات، در شأن سمانه می نویسد: «او از بانوانی بود که در مقام عبادت خدا، نهایت خشوع و خضوع را داشت و پیوندش با خدا بسیار گرم و تنگاتنگ بود».
آغاز امامت
امام جواد علیه السلام پیش از به امامت رسیدن فرزند گران قدرشان امام هادی علیه السلام ، در فرصت های مناسبْ ضمن آماده کردن زمینه لازم، آشکارا به امامت و جانشینی آن حضرت علیه السلام اشاره می کردند. به عنوان نمونه، هنگامی که آن حضرت علیه السلام در سال 220ق از مدینه به سوی بغداد می رفتند، یکی از یارانشان به نام اسماعیل بن مهران از ایشان پرسیده بود: «امامِ بعد از شما کیست؟» و امام جواد علیه السلام در پاسخ فرموده بودند: «امر امامت بعد از من، به عهده پسرم علی (امام هادی علیه السلام ) می باشد».
الهام خبر شهادت امام جواد علیه السلام به امام هادی علیه السلام
امامان گران قدر ما، همواره مورد عنایت خاصّ خداوند قرار داشتند و همین امر، موجب شده بود تا آن حضرات، از علم غیب و کرامات متعددی برخوردار باشند. هنگامی که امام جواد علیه السلام در بغداد به شهادت رسیدند، امام هادی علیه السلام در مدینه، و نزد سرپرست خویش ابو زکریا به سر می بردند. ایشان ناگهان به شدت اندوهگین شده و گریه شدیدی را آغاز کردند. هنگامی که ابو زکریا علت ناراحتی ایشان را جویا شد، آن حضرت علیه السلام در پاسخ فرمود:«در این لحظه پدرم به شهادت رسید» و هنگامی که از ایشان پرسیده شد که «این خبر را چه کسی به شما داد؟»، آن حضرت علیه السلام در پاسخ فرمود: «از عظمت خداوندی چیزی در وجودم وارد شد که پیش از این، آن را نمی شناختم، پس دانستم که پدرم [در این لحظه] به شهادت رسید».
فضایل اخلاقی امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام یکی از پیشتازان دانش، تقوا و کمال است که وجودش، مظهر فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان می باشد. با وجود ارتباط اندک ایشان با مردمْ به واسطه محدودیت های شدید حکومتی، دانشمندان، شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام به تحسین و تمجید آن وجود الهی و فضایل اخلاقی شان پرداخته اند، چنان چه ابوعبیداللّه جنیدی درباره ایشان چنین می گوید: «سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمینْ و برترین آفریده های الهی است.» هم چنین ابن حجر ـ که از عالمان اهل سنت است ـ در شرح حال ایشان می نویسد:«او در دانش و بخشش، وارث پدرش بود» و ابن شهر آشوب نیز چنین می گوید: «امام هادی علیه السلام خوش قلب ترین و راست گفتارترین مردمانْ و شاخه ای برکشیده و برگزیده از بوستان نبوتْ و میوه ای چیده شده از درخت رسالت بود».
علم امام هادی علیه السلام
امام علی النقی علیه السلام در زمانی زندگی می کرد که مناظرات فقهی و مجادلات کلامیِ مکتب های گوناگونِ فلسفی، در همه جا، به بالاترین حدّ خود رسیده بود. آن حضرت علیه السلام در جامعه علمی آن زمان، با وجود حضور علمای کلام و بزرگان فلسفه، محل مراجعه و حلّ و فصل مناقشات و مجادلات کلامی و فلسفی بود و با سخنان گران بهای خویش و نوشتن نامه های گوناگونْ به حلّ مسائل و بالا بردن سطح آگاهیِ طالبان علم و فضیلت کمک می کرد.
مبارزات فرهنگی
در دوران خلافت عباسیانْ به ویژه در عصر امامت امام هادی علیه السلام ، مکتب های مختلفی به وجود آمدند که برای اثبات ادعاهای باطل خویش، صحنه های ناگواری را به وجود می آوردند. در این میانْ خلفای عباسی نیز برای کم رنگ جلوه دادن اسلام حقیقی، به تأیید این مکتب ها می پرداختند و کار به جایی رسید که بخش مهمی از حوزه تدریس امام هادی علیه السلام در راه مبارزه با این مکتب ها و گروهک ها قرار گرفت. هم چنین آن حضرت در راستای مبارزه عقیدتی و فرهنگی خویش با طاغوت ها، به تعلیم «زیارت جامعه» به مسلمانان پرداختند.
امام هادی علیه السلام و نهضت های علویان
در زمان امامت امام هادی علیه السلام ، قیام ها و نهضت های علویان در بیش تر موارد با انگیزه براندازی حکومت عباسی و جایگزین کردن نظام اسلامی آغاز می شد. ولی با این که زمام داران عباسی دچار خوش گذرانی و ضعف و مشکلات داخلی فراوانی بودند، هیچ گاه از علویان و حرکت های آنان، حتی در دورترین نقاط کشور پهناور اسلامی غافل نبودند.از طرف دیگر، پیشوای دهم علیه السلام در شرایطی به سر می برد که قادر به هم یاری با حرکت ها و نهضت های آنان نبود، ولی با این حالْ در فرصت های پیش آمده، از دلداری و اظهار تمایل قلبی و اعلام پشتیبانی معنوی خویش از آنان دریغ نمی ورزید.
امام در مدینه
امام هادی علیه السلام ، حدود 14 سال از دوران 33 ساله امامت خویش را در مدینه سپری کردند و در این مدت، با استفاده از ضعف و آشفتگی دستگاه خلافت عباسی، با فرستادن نمایندگان خود به نقاط دور و نزدیکْ به گسترش و تبیین مبانی اسلامی، بررسی و حل مشکلات دینی ـ اقتصادی مردمْ و هدایت و رهبری آنان می پرداختند. انجام این امور، موجب افزایش محبوبیت و موقعیت ایشان در مدینه شد، به طوری که قدرت موضع گیری و تحمیل هر امری بر آن حضرت علیه السلام ، از فرماندار آن شهر گرفته شد و سرانجام بر اثر توطئه و بدگویی بدخواهان، متوکل عباسی تصمیم گرفت تا آن حضرت علیه السلام را به سامرا فراخواند.
واکنش امام به تبعید
هنگامی که متوکّل از موقعیت و محبوبیت امام هادی علیه السلام در مدینه آگاه شد، تصمیم به احضار آن حضرت علیه السلام به سامرا گرفت و برای رسیدن به این مقصود، یکی از فرماندهان خود به نام یحیی بن هرثمه را همراه سیصد سرباز و نامه ای آمرانه آمیخته با لحنی دوستانه به مدینه فرستاد.
در این میان، مردم مدینه که از آینده مبهم امام علیه السلام در سامرا بیم ناک بودند و از سویی دیگر، دوری از امام علیه السلام برایشان مشکل بود، با ورود یحیی بن هرثمه به مدینه، با اعتراض خود خواستار ماندن امام علیه السلام در مدینه شدند. امام علیه السلام با وجود پایگاه مردمی قابل ملاحظه، مصلحت را در مخالفت علنی و موضع گیری آشکار بر ضد دستگاه خلافت ندیدند و به این ترتیب، ایشان سه روز پس از دریافت نامه متوکّل، در سال 234 ق همراه اعضای خانوده خویش، مدینه را به قصد سامرا ترک کردند.
کینه توزی متوکّل
هنگامی که متوکل به واسطه افزایش محبوبیت امام هادی علیه السلام در مدینه و گسترش فعالیت های ایشان، آن حضرت علیه السلام را به سامرا، مرکز خلافتش احضار کرد، به منظور توهین و تحقیر ایشانْ دستور داد کاروان آن حضرت را در کاروان سرای ویژه مستمندان که به «خانُ الصّعالیک» معروف بود، فرود آورند و پس از گذشت یک روز، به دستور متوکل، آن حضرت و همراهانشْ به خانه ای که از قبل برای تحت نظر قرار دادن ایشان در نظر گرفته شده بود، منتقل شدند.
فعالیت های امام هادی علیه السلام در سامر
هنگامی که امام هادی علیه السلام برای تحت نظارت قرار گرفتن دقیق تر، از مدینه به سامرا تبعید شدند، با وجود شرایط سخت حاکم و محدودیت های حکومتیِ فراوان، از انزوا دوری گزیدند و در هر فرصتی، هنگام رویارویی با اقشار گوناگون جامعه و حتی شخص خلیفه، از طریق استناد به آیات قرآنی و ارائه دلایل متعدد، به اثبات امامت خویش می پرداختند. هم چنین ایشان در برابر تبلیغات سوء و زهرآگین منحرفان از خطّ امامت، مانند گروه های غُلات، واقفیه و صوفیه، موضع می گرفتند و افکار مسلمانان را در برابر توطئه های آنان روشن می ساختند. حضرت امام هادی علیه السلام در نهایت دقت و احتیاط و در شعاعی محدود، سعی در آماده ساختن اذهان مسلمانان، برای پذیرش مسأله غیبت امام عصر علیه السلام در آینده داشتند.
یکی از کرامات حضرت
امام هادی علیه السلام همواره غم خوار مردم بودند و به شیوه های گوناگون و حتی کمک گرفتن از علوم الهی و امدادهای غیبی، به یاری آن ها می شتافتند. امام هادی علیه السلام نیز همانند نیاکان ارج مند خویش، چنین اقداماتی انجام می دادند.
شخصی به نام «زید بن علی» نقل می کند که: شبی به علت بیماری سختی که داشتم، محتاج پزشک شدم و او برای مداوا، داروی کم یابی تجویز کرد. ناگهان و درحالی که پزشک هنوز خانه ام را ترک نکرده بود، یکی از خدمت کاران امام هادی علیه السلام همراه همان داروی مورد نیاز به خانه ام آمد و ضمن تحویل دارو، گفت که امام هادی علیه السلام سلام می رساند و می فرماید «از این دارو چند روز استفاده کن.» دارو را گرفتم و نوشیدم و سلامت خود را بازیافتم».
شکوه و هیبت معنوی امام هادی علیه السلام
نقل می کنند که هر گاه امام هادی علیه السلام برای انجام کاری به خانه متوکل می رفتند، جمعیت مقابل خانه، چه دوست و چه دشمن، به احترام ایشانْ از مرکب های خویش پیاده می شدند. در این میان، یک بار عده ای بعد از عبور آن حضرت علیه السلام به علت این که ایشان را به دلایل واهی، شایسته احترام نمی دانستند، سوگند یاد کردند که دیگر هنگام رویارویی با آن حضرت علیه السلام به ایشان احترام نگذارند، ولی مدتی نگذشته بود که باز در همان روز و هنگام خروج امام علیه السلام از منزل متوکل، همگان دوباره به نشانه احترام از مرکب های خویش پیاده شدند و هنگامی که فردی به نام ابوهاشم، با یادآوری سوگندشانْ علت احترام آنان را به آن حضرت علیه السلام جویا شد، در پاسخ گفتند: «سوگند به خدا که ما نتوانستیم خود را نگه داریم و ناگزیر [از هیبت آن حضرت علیه السلام به نشانه احترام] پیاده شدیم».
شهادت امام هادی علیه السلام
شهادت در راه خدا و تبلیغ آیین حق و حقیقت، زینت اولیای الهی و نشانی از آزادگی و سازش ناپذیری آنان در برابر طاغوت های زمان است. امامان معصوم ما علیهم السلام همگی به فیض شهادت رسیدند و چه سعادتی بالاتر از این مقام و منزلت که انسانی، فدای هدف و آرمان مقدّس خویش گردد.
امام هادی علیه السلام نیز نمونه بارزی از مردان خدایی بود که پس از تحمل زندان های مکرر و آزار و شکنجه های روحی و جسمی که در راه خدا و در مسیر ترویج مکتب ارزشمند اسلام متحمل شد، سرانجام در سال 254 ق و در 42 سالگی، به دستور معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی و توسط معتمد عباسی به وسیله زهرْ مسموم، و در منزل خود در شهر سامرا به خاک سپرده شد.
آفتاب عالم
ای در سپهر مجد و شرف، رویت آفتاب | در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب |
تو آفتاب عالمی و از افول تو | افتاده است در همه ذرات انقلاب |
ای آیت توکل و ای آیه ی رضا | دیدی جنایت از متوکل تو بی حساب |
گاهی دهد مکانِ تو در برکة السبّاع | گاهی درون محبس دشمن به پیچ و تاب |
تو زاده بزرگ جوانان جنّتی | ای از ستمْ شهید شده در گه شباب |
آن شربتی که داد به اجبار دشمنت | گویا شرنگ مرگ شد و آتش عذاب |
کآتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد | و ز سوز زهرْ جسم تو چون شمع گشت آب |
احمد احمدی بیرجندی
مذمت تکبر
همه ما در زندگی فراز و نشیب های متعددی را پشت سرگذاشته ایم و مهم این است که در هر یک از این موقعیت ها، عملکردی مثبت ارائه بکنیم. بنابراین، شایسته است هنگامی که به مقام و موقعیتی والا دست می یابیم، تکبر و خودپسندی را از خویش دور کرده و به همه افراد به یک اندازه احترام بگذاریم، چنان چه امام هادی علیه السلام در این باره می فرمایند: «غضب بر آن که زیر دست توست، پستی است».
ارزش شکرگزاری
همه ما انسان ها در طول زندگی خویش، از نعمت های بی کران الهی برخوردار می شویم و شایسته است به شیوه های گوناگون به شکرگزاریِ خداوند متعال بپردازیم و چه سعادتی بالاتر از این که خداوند را به دلیل این که توفیق شکرگزاری از نعمت هایش را به ما داده، سپاس گوییم؛ چرا که نعمت ها، فناشدنی اند، ولی سپاس و شناخت عطاکننده، زوال ناپذیر است. امام هادی علیه السلام در این باره می فرمایند: «شکرگزار به خودِ شکر، سعادت مندتر از نعمتی است که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمتْ کالای دنیاست و شکرِ نعمتْ [کالای [دنیا و آخرت».
در زلال کلام نور
دنیا بازاری است که گروهی در آن [برای آخرت] سود برند و گروه دیگر زیان.
حسادت، موجب نابودی پاداش ها و کشاندن عذاب به سوی حسود است.
جدال و کشمکش لفظی، دوستی دیرین را تباه می سازد.
بسیار استغفار و حمد کن که در این صورت، همه سعادت و خیر دنیا و آخرت را به دست می آوری.
بی نیازی، در همان اندکی است که به تو می رسد و رضا در همان است که تو را کفایت می کند.
خودبینی، بازدارند از دانش جویی و دعوت کننده به ناسپاسی و نادانی است.
هر که قدر خود را نداند، از شر او ایمن نباشد.